پشت در
روزهایی زمخت می گذشت
و من همچنان خیره
شماره می کردم نهایت این دنبال کردن هایم را
رنگ هایی در سایه روشن می لولیدند
صدایی می خزد درون اتاقم
قدم می زنم ، می بینم ، و می خوابم
خیالی پیچ در پیچ و ممتد
در گوشم چکه می کند
از خواب می پرم
:: بازدید از این مطلب : 200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0