نوشته شده توسط : محمد

 

 
صبح یخ بسته در پالتوی من
برف پله ها لیز است
خیابان پر از دانه های برف و نمک
باد به سختی دم و بازدم می کند
جاده در میان درختانی کفن پوش
شاخه های لخت و سفید
وهم سفیدی در خلوت راه
وکبودی زنی برهنه
با موهایی مثل سیم های رنگ به رنگ برق
کنار جاده چراغ ها روشن و خاموش می شوند



:: بازدید از این مطلب : 230
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 25 اسفند 1391 | نظرات (11)
نوشته شده توسط : محمد

 

 
صدایی آماسیده
بر سینه ام خرامیده
تا یاد بگیرم اتفاق بود
شب ِ بسیار
بر اندامی متوالی
پوست می اندازد
سرگردان در میان بی حوصلگی ام
جهان پر از ابری ست
که از دهان من خارج می شود
و از میان خرت و پرت های اطرافم بالا می رود
و در دوردست ها گم می شود
در دوردست ها گم می شود


:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 اسفند 1391 | نظرات (10)
نوشته شده توسط : محمد



:: بازدید از این مطلب : 238
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : جمعه 18 اسفند 1391 | نظرات (9)
نوشته شده توسط : محمد

بیگانه ای پای دار رفت و خندید نمیدانست که بالای دار خواهد رفت.

چاقو دسته خود را برید.

محبت خارها را گل نکرد .

همان گونه که دوری دوستی نیاورد و پول خوشبختی آورد !

انگار دوره ضرب المثل ها به پایان رسیده!!!!!!!!!!!!



:: بازدید از این مطلب : 241
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 اسفند 1391 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محمد

 

پشت در
روزهایی زمخت می گذشت
و من همچنان خیره
شماره می کردم نهایت این دنبال کردن هایم را
رنگ هایی در سایه روشن می لولیدند
صدایی می خزد درون اتاقم
قدم می زنم ، می بینم ، و می خوابم
خیالی پیچ در پیچ و ممتد
در گوشم چکه می کند
از خواب می پرم


:: بازدید از این مطلب : 200
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 اسفند 1391 | نظرات (1)
نوشته شده توسط : محمد

 

پشت در
روزهایی زمخت می گذشت
و من همچنان خیره
شماره می کردم نهایت این دنبال کردن هایم را
رنگ هایی در سایه روشن می لولیدند
صدایی می خزد درون اتاقم
قدم می زنم ، می بینم ، و می خوابم
خیالی پیچ در پیچ و ممتد
در گوشم چکه می کند
از خواب می پرم


:: بازدید از این مطلب : 244
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 7 اسفند 1391 | نظرات (6)
نوشته شده توسط : محمد

 

و شب که راه می افتم
می گویم دردم را از تو
می آلایند
آهسته دور سرم حلقه می زند
با خاطراتی بی شمار
آوار می شوم


:: بازدید از این مطلب : 222
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 اسفند 1391 | نظرات (7)
نوشته شده توسط : محمد

 

ما نیز خواب بودیم
وقتی که دزد زد
به ذهن تو
-------------------
که دنیا را لخت می کند


:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 5 اسفند 1391 | نظرات (4)
نوشته شده توسط : محمد

 

 

باد ورم کرده در تب شب

ابری از دور ایستاده

مرده ی گمشده ای را می بینم

با تنی سخت خواب آلود و

پاهایی که سالها دویده

و دهانی که بر درختان بلند وزیده

خنده ام می گیرد

اما هنوز مرده به صندلی ام لم داده و

حرف می زند



:: بازدید از این مطلب : 174
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 4 اسفند 1391 | نظرات (3)